کوروش جانکوروش جان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره

دفتر ثبت خاطرات کودک ما

فرهنگ لغت کورش

ما: ماست مو: موز بِ: بشین، بپوش(بسته به موقعیت) بی: بیا در: در بیار (لباس، دمپایی...) میرزَه حباد(یکی از جاهای اطراف اصفهان) عَ دَ: عدس یه دو: یک، دو ددا: رضا بِه: بهروز  
30 بهمن 1395

بزرگ مرد کوچک

کورش عزیزم روزها از پی هم میگذرند و تو بزرگ و بزرگ تر میشی و شیرین و شیرین تر. خوشحالیم از اینکه میتونی از پس مشکلاتت بر بیایی و روز به روز مرد شدنت را به ما نوید بدی. الان امروز که دارم این مطلب را برات مینویسم 5 روزه که توی ترک شیر هستی و هر چند شاید سخت ترین کاری بود که تاحالا انجام دادی و بقول بزرگترا اولین غصه زندگیت بود ولی به یاری خدا تونستی از پسش بر بیای و اینو دیشب به ما ثابت کردی که تمام شبو بدون اینکه یک بار از خواب بیدار شی خوابیدی. از خداوند بزرگ به خاطر یاریمون برای پشت سر گذاشتن این مورد ممنونیم. همچنین از همه دوستانی که ما را در این کار یاری رساندند و با اوردن هدایا باعث خوشحالی تو شدن تشکر میکنیم. خیلی دوس...
30 بهمن 1395

ثبت خاطرات جدید

پسر قشنگم. از غیبت 3 ماهه ای که داشتم هم از تو، هم از دوستای وبلاگیمون عذر خواهی میکنم. 3ماهه گذشته غیر از مشکلات اینترنتی که داشتیم دچار گرفتاریهای زیادی از جمله اسباب کشی هم بودیم که همینها باعث شد که دیگه نتونم خاطرات قشنگتو توی وبلاگ ثبت کنم. اما همچنان تو به شیرین کاریهای خودت ادامه میدی و همچنان خودتو با کارهای قشنگت توی دل همه جا میکنی. خدا را شکر دیگه راه رفتنت کامل شده و کم کم شیطنتات زیاد شده و در عین حال خودتو داری برای حرف زدن با ادا کردن کلمه های زیبا آماده می کنی. ا زجمله کلماتت: کلمه ب ب: که هم برای بابا به کار میبری هم برای صدای ببعی و هم برای به به. و کلمه م م : که هم برای مامان ، هم وقتی شیر میخوای ...
7 دی 1395

کارهای قشنگ

کلاغ پر کار زشت؟  وای وای وای بشکن. یه دستی و دو دستی زبونت کو؟  اتل متل توتوله چشمک چشات کو ؟  لی لی لی لی حوضک من من کله گندلی چیکار کنم و چیکار کنم   اینا جزو کارهای جدیدیه که یاد گرفتی. خیلی خیلی با مزه این کارا رو میکنی. هر کی میبینتت عاشقت میشه. این حرفیه که همه همیشه بهم میگن منو بابا رضام که دیگه دوست داشتمون نسبت به تو اندازه نداره خیلی گلی عشقم. خیلیم شیرین ...
10 شهريور 1395

تاتی نباتی

و امروز را بعنوان اولین روز برای برداشتن اولین قدمهای قشنگت بدون دخالت دیگران ثبت میکنم.   بامید اینکه هر روز قدمهات رو به سوی موفقیت باشه
10 شهريور 1395

وایسادی....

کورش عزیزم بالاخره شما موفق شدی روی پاهای خودت بایستی. این اتفاق دیروز افتاد و شما به خاطر اون کلی ذوق کردی و رقصیدی. اما با رقصیدن تعادلت بهم میخورد و زمین میخوردی. البته فقط دیروز نبود. تقریبا 4-5 روزیه که وقتی اهنگ "کورش واستاده کرده، کورش کاری که نکرده" را برات میخوندم، سعی میکردی روی پاهای خودت بایستی. ولی برای 2-3 ثانیه بود و زمین میخوردی. اما دیروز زمانش خیلی بیشتر شد. این موفقیتت که موفقیتی بزرگی هم بود را بهت تبریک میگم. ...
21 تير 1395

بعد از تولد

کورش عزیزم منو ببخش که این روزا فرصت زیاد نویسی را برات ندارم. البته مقصر این داستان خودتی که حسابی ما را سرگرم کردی و فرصت نوشتار را از ما گرفتی. خدا را شکر می کنیم که در کنار تو هستیم و تو هم در کنار ما. رقم زدن خاطرات خوش همچنان در حضور تو برای ما هر روز بیشتر و بیشتر میشه. و اینکه هر روز کار جدیدی را یاد میگیری و انجام میدی برای ما کلی خوشحالی و خاطرست. در سه هفته گذشته شما شیرین کاری های زیادی یاد گرفتی. مثلا اینکه تونستی برای چند ثانیه روی پای خودت بایستی انگشتای کوچولوتو روی پمپ لوسیونت میذاری و بعد دستاتو به هم به نشانه کرم مالیدن میمالی. بالشتو میاری و روی زمین میذاری و روش میخوابی. دستت را روی صورتت میذاری و...
8 تير 1395

تولدت مبارک

کورش عزيزم امروز تولد شماست. و به همين مناسبت ديشب برای شما جشن کوچيکی را در حضور بابا علی و مامان ايران و خانواده عمه ريحانه و عمو مهدی  برگزار کرديم. جشن خيلی خوبی بود و سرشار شد از عکس و خاطره ..... همه دوستان و فاميل و کسايی که دوستمون داشتن هم با پيغام های محبت آميزشون توی شادی ما شريک بودن که جا داره از همشون تشکر کنيم. الان هم که وبلاگت را باز کردم ديدم نی نی وبلاگ هم يکسالگيت را تبريک گفته. ما هم اين روز خجسته را بهت تبريک ميگيم و از خدا برات آرزوی عمر طولانی همراه با شادی و موفقيت های روز افزون را خواستاريم. خیلی دوست داريم ...
14 خرداد 1395

اولین پیتزا

کورش عزیزم دیشب برای اولین بار بردیمت سیتی سنتر. اونجا یه رستوران هست به اسم من و بابام این رستوران مخصوص بچه هاست. ما شما را اونجا بردیم و برات یه پیتزای پروتئینی سفارش دادیم. و شما برای اولین بار طعم پیتزا را تجربه کردی. تازه خیلیم دوست داشتی و دو برش پیتزا را تا آخرش خوردی. اونجا یه سری عروسکهایی هم بودن که خیلی دوسشون داشتی و باهاشون عکس یادگاری گرفتی. اینم عکست.... ...
1 ارديبهشت 1395