ثبت خاطرات جدید
پسر قشنگم.
از غیبت 3 ماهه ای که داشتم هم از تو، هم از دوستای وبلاگیمون عذر خواهی میکنم.
3ماهه گذشته غیر از مشکلات اینترنتی که داشتیم دچار گرفتاریهای زیادی از جمله اسباب کشی هم بودیم که همینها باعث شد که دیگه نتونم خاطرات قشنگتو توی وبلاگ ثبت کنم.
اما همچنان تو به شیرین کاریهای خودت ادامه میدی و همچنان خودتو با کارهای قشنگت توی دل همه جا میکنی.
خدا را شکر دیگه راه رفتنت کامل شده و کم کم شیطنتات زیاد شده و در عین حال خودتو داری برای حرف زدن با ادا کردن کلمه های زیبا آماده می کنی.
ا زجمله کلماتت:
کلمه ب ب: که هم برای بابا به کار میبری هم برای صدای ببعی و هم برای به به.
و کلمه م م : که هم برای مامان ، هم وقتی شیر میخوای و هم صدای گاو استفاده میکنی.
کلمه بده.
دد
ردا(رضا)
الو(پشت تلفن)
علی
و کلماتی از این قبیل.
وقتی بخوای قر بیای و خجالت بکشی واقعا خوردنی میشی.
و اینکه تمام اعضای بدنت را یاد گرفتی و هر کدوم را که بهت بگیم نشون میدی.
البته همه اتفاقات هم این چند وقته خوب نبود و بدترینش روزی بود که سرت شکست و مجبور شدیم بخیه کنیم!
ولی با همه اینها مثل همیشه شکر گذار خداییم و بابت اینکه تو را به ما داده خیلی خوشحالیم.
یادت نره. همه ما شما را خیلی دوست داریم.